سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهدا
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 30 توسط هانیه متولی

زنجیر پلاک بود،اما...از پلاک خبری نبود.حدود شش ماه بود توی معراج روی کفنش نوشته بودیم:((شهید گمانم))

بارها شده بود می خواستم برای تشییع به تهران بفرستمش،اما دلم نمی آمد.توی دلم یکی می گفت دست نگه دار تا زمانش برسد.

گل محمدی می گفت:((به خودم گفتم:همتی،مکانیک تفحص،وقتی دنبال یک اچار می گرده،صلوات می فرسته،چرامن با ذکر صلوات دنبال پلاک این شهید نگردم؟))

همین کار را کردم و دوباره سراغ پیکر رفتم،کفنش را باز کردم،توی جمجمه ی شهید یک تکه گل بود.

درآوردم،دیدم پلاک شهید است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 30 توسط هانیه متولی

درست می گفت:دست بود،اما یک دست مصنوعی.

با تمام وجود به جان زمین افتادیم که شاید صاحب دست را پیدا کنیم.

پیدا شد.شهید پازوکی گفت((ای کاش این صحنه را همه ی دنیا می دیدند.دشمنان می فهمیدند با چه ملتی روبه رو شدند و دوستانمان بیشتر به عظمت این بچه هاوسنگینی بار امانت آگاه می شدند.با یک دست به عمق دشمن زدن،تنها و تنها به عشق او که دوستش داشتند...))




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 خرداد 24 توسط هانیه متولی

خیلی گشته بودیم،نه پلاکی،نه کارتی،چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد.خوب که دقت کردم،دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.خاک و گل ها را پاک کردم.دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم.

روی عقیق نوشته بود:((به یاد شهای گمنام))




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 خرداد 24 توسط هانیه متولی

شهید سید مجتبی علمدار:

برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 خرداد 24 توسط هانیه متولی

توی فکه،داخل خاک عراق،یک گلستان دسته جمعی از شهدا کشف شد.

عراقی ها شهدا را به صورت زیگ زاگ روی هم انداخته و روی آنها خاک ریخته بودند.

تپه ای از شهدا درست شده بود.هفت شهید را از زیر خاک بیرون آوردیم.

تاظهر فردا ،سیزده شهید دیگر کشف شد و تعداد شهدا به بیست رسید،اما....

نکته ی عجیب،بیست ویکمین شهید بود.

با سر نیزه اطراف پیکر را کاملا خالی کردیم.خکها را کنار زدیم.

لباس کامل،دکمه های لباس بسته،بند حمایل و تجهیزات،خشاب،قمقمه،یک فانسقه به تجهیزات و یک فانسقه به پیکر،جوراب و....

اما خیلی عجیب:پیکر نبود!!!!!

مثل اینکه کسی داخل این لباس نبود!!!!!

شاید.....ملائک خدا پیکر او را با خود برده بودند.




قالب وبلاگ