نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 30 توسط
هانیه متولی
زنجیر پلاک بود،اما...از پلاک خبری نبود.حدود شش ماه بود توی معراج روی کفنش نوشته بودیم:((شهید گمانم))
بارها شده بود می خواستم برای تشییع به تهران بفرستمش،اما دلم نمی آمد.توی دلم یکی می گفت دست نگه دار تا زمانش برسد.
گل محمدی می گفت:((به خودم گفتم:همتی،مکانیک تفحص،وقتی دنبال یک اچار می گرده،صلوات می فرسته،چرامن با ذکر صلوات دنبال پلاک این شهید نگردم؟))
همین کار را کردم و دوباره سراغ پیکر رفتم،کفنش را باز کردم،توی جمجمه ی شهید یک تکه گل بود.
درآوردم،دیدم پلاک شهید است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد